گفت وگو با دکتر فیروز محمودی جانکی، استاد یار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
هر نوع اختلال در فرآیند رشد، کودک را در معرض خطر و آسیب پذیری قرار می دهد: کودک هم ممکن است در مسیر بزهکاری بیفتد و هم ممکن است بزه دیده واقع شود. هر دو سو سلامت او را به خطر می اندازد. آمار و تحقیقات نشان داده است کسانی که در کودکی بزهکاری را تجربه کردند، احتمال پایداری بزهکاری نزد آنان بیش از اشخاص بزرگسال است. کودکانی نیز که بزه دیده می شوند یا به طور خاص مورد خشونت قرار می گیرند، ممکن است از مسیر عادی رشد و شکوفایی استعدادها و زندگی معقول و مناسب خارج شوند
دکتر فیروز محمودی جانکی، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. دکتر محمودی، در زمینه ارتباط جرم و خشونت، خشونت و کیفر و پیوند آنها با جامعه شناسی صاحب ایده و نظر بوده و در دانشگاه نیز بر کرسی جرم شناسی و جامعه شناسی جنایی همواره به این موضوعات پرداخته است. یکی از موارد خشونت اعمال شده در جامعه یا در محیط خانواده خشونتی است که علیه کودکان اعمال می شود. خشونت علیه کودکان گاهی ممکن است چهره یی عریان داشته باشد و در قالب برخورد های فیزیکی جلوه گر شود و گاهی نیز با سیمایی نقاب دار و پنهان در قالب قوانین و ساختارها ظاهر می شود. از همین رو به به مناسبت روز جهانی حمایت از «کودکان قربانی خشونت» در چهارم ژوئن، این بار به سراغ دکتر محمودی رفتیم تا ببینیم مساله کودکان قربانی خشونت را از زاویه جرم شناسی چگونه می توان دید و چه پیشنهاد هایی در این زمینه می شود ارائه کرد.
پتانسیل های آنومیک موجب بروز «خشونت» های آشکار و پنهان در اشکال مختلف و به ابعاد گوناگون در جامعه شده است. یکی از این موارد، خشونتی است که علیه کودکان اعمال می شود. به نظر شما خشونت علیه کودکان چه جایگاه ویژه یی درتحلیل های جرم شناسانه یا جامعه شناسانه خشونت می تواند داشته باشد؟
خشونت علیه کودکان از چند منظر پر اهمیت شده است: نخست، بزه دیده خشونت، شخصی است که به جهت سن پایین و ناتوانی کامل یا ناقص جهت تشخیص مصالح و مفاسد و نیز صیانت از خویش مستحق کمک و مراقبت است. دوم، کودکی در علوم تربیتی دوره حساسی است که رشد قوای عقلانی و جسمی، روحی و روانی او وابسته به عوامل و شرایط متعددی از جمله خانواده، همسالان و مدرسه است. جامعه پذیری از این سنین آغاز می شود. هرچه محیط و شرایط برای رشد کودک فراهم تر باشد امکان اجتماعی شدن کودک و رشد و تعالی استعدادهای او و ظهور و بروز خلاقیت های او بیشتر خواهد شد.
هر نوع اختلال در فرآیند رشد، کودک را در معرض خطر و آسیب پذیری قرار می دهد: کودک هم ممکن است در مسیر بزهکاری بیفتد و هم ممکن است بزه دیده واقع شود. هر دو سو سلامت او را به خطر می اندازد. آمار و تحقیقات نشان داده است کسانی که در کودکی بزهکاری را تجربه کردند، احتمال پایداری بزهکاری نزد آنان بیش از اشخاص بزرگسال است. کودکانی نیز که بزه دیده می شوند یا به طور خاص مورد خشونت قرار می گیرند، ممکن است از مسیر عادی رشد و شکوفایی استعدادها و زندگی معقول و مناسب خارج شوند. اعمال خشونت علیه کودکان از هر نوع که باشد، اخلال در فرآیند و مسیر تکامل کودک است و از این جهت در جرم شناسی و جامعه شناسی به طور جدی مورد توجه است. شناخت بزهکاری و بزه دیدگی کودکان، علل و عوامل آن و سپس طراحی برنامه های پیشگیرانه و حمایتی در کانون توجه جرم شناسی است.
خشونت علیه کودک، چه توسط اعضای خانواده اتفاق افتد و چه دیگران، آثار گسترده و عمیقی بر سلامت او بر جا می گذارد. همین موضوع توجه تحلیلگران این دو رشته به طور خاص را به خود معطوف کرده است. به طوری که می توان گفت همواره در همه نظریه ها خشونت علیه کودک مورد تحلیل قرار گرفته است. ضرورت حمایت همه جانبه از کودک خشونت دیده به عنوان وجه اشتراک نظریه ها هم آیین دادرسی و حقوق کیفری ماهوی را متاثر کرده است و هم حوزه های اجتماعی و حمایتی دیگر را که به گونه یی فعالیت هایشان به خانواده و کودکان مربوط است.
دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی در سال 1387 برای جلوگیری و رفع مشکلات آسیب دیدگان اجتماعی برنامه خدمات سیار اورژانس اجتماعی را تدوین کرد و این برنامه با استقرار خودروهای خدمات سیار اورژانس اجتماعی در میدان های شهر جلوه گر شد. نگاه شما به این برنامه و عملکرد آن در ارتباط با خشونت علیه کودکان چگونه است؟
این برنامه بیشتر به جهت مداخله در موارد کودک آزاری و همسرآزاری طراحی شده است که از جمله واحدهای سیار در نقاط پرتراکم و آسیب زای شهری مستقر می شوند. ارزیابی این برنامه منوط به بررسی آمار و بیلان کاری این واحدها در شهرهای مختلف (در سطح ملی) یا در یک شهر مشخص مانند تهران است که چنین اطلاعاتی در اختیار نبوده است. با این حال، در این برنامه مواردی موضوع حمایت و پیگیری قرار می گیرند که به صورت اتفاقی نسبت به آنها علم و اطلاع پیدا می کنند. خشونت علیه کودک ضرورتا در منظر عمومی اتفاق نمی افتد یا حتی اگر رخ دهد همواره در تیررس خدمات سیار نخواهد بود. بنابراین، به نظر نمی رسد که خشونت های خیابانی علیه کودک مشمول بخش مهمی از عملکرد این واحدها باشد.
آگاهی از خشونت منوط به اطلاع دادن توسط خود کودکان و مردم عادی است که به نظر می رسد بیشتر از طریق تلفن امکان پذیر است تا مراجعه حضوری. با این وجود، خدمات سیار می تواند به عنوان یک پایگاه در دسترس، امکان مراجعه آسیب دیده را فراهم تر کند ولی در عین حال متضمن این پیغام هم هست که در مناطق خاصی خشونت علیه کودکان یا همسرآزاری بیشتر رخ می دهد و همین امر ممکن است بازتاب نامطلوبی نزد شهروندان عادی داشته باشد. استقرار واحدهای ثابت اداری بر این روش اولویت دارد تا چنانچه ضرورت داشته باشد، اکیپ خدماتی به محل اعزام شود.
اگر در تحلیل خشونت اعمال شده علیه کودکان چند ضلع قانونگذار، نهادهای اجرایی، جامعه و خانواده را متصور باشیم، به نظر شما در کدام ضلع باید تامل بیشتری کرد یا به عبارتی دیگر کدام ضلع می تواند مورد خطاب پیشنهاد های شما قرار می گیرد؟
خانواده. به نظر می رسد بیشترین خشونت ها علیه کودکان در خانواده روی می دهد. کودک به دلایل متعددی در خانواده بیش از جاهای دیگر در معرض خشونت است. خانواده کانونی ترین جزو یک جامعه است. توجه به مشکلات خانواده ها و دلایل و عوامل خشونت علیه کودک در خانواده ها از سویی و حمایت از کودک از سوی دیگر نقطه تمرکز است. در کنار این دو، برنامه های مرتبط با خشونت علیه کودکان اگر بر خانواده ها متمرکز شود، هم می تواند مانع اعمال خشونت علیه آنان شود و هم خانواده ها را در حمایت و مراقبت از کودک در بیرون از خانواده آگاه تر و هوشیارتر کند. در حال حاضر هم عمده این نوع خشونت ها از دید برنامه های حمایتی خارج است. این خشونت منشا خشونت های دیگر و البته وسیع تر علیه کودکان خواهد بود.
روزنامه اعتماد، شماره 2413 به تاریخ 18/3/91، صفحه 10 (حقوق) |