دردهای ناگفته شوراهای حل اختلاف |
نویسنده: صادق فتح اللهی سپس قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 مقررات به نسبت جامعی را درخصوص داوری بیان کرد که تاکنون به قوت خود باقی است. اما آنچه نهاد سازش و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات را به عنوان یک نهاد تقریبا منسجم معرفی کرد، قانون تشکیل خانه های انصاف مصوب 18 اردیبهشت سال 1342 و قانون تشکیل شوراهای داوری مصوب 9 تیر سال 1345 است که البته هر یک از آنها به خصوص در حوزه صلاحیت شان بارها مورد اصلاح قرار گرفته اند، که این روند تا سال هاپس از انقلاب هم ادامه داشت. اما در ایران پس از انقلاب اسلامی ماده 189 قانون برنامه سوم توسعه مصوب 17 فروردین سال 1379 که عینا در ماده 134 قانون برنامه چهارم توسعه تایید و تنفیذ شد، اسناد تاسیس شوراهای حل اختلاف هستند و در راستای اجرای آن اسناد، «قانون شوراهای حل اختلاف» در تاریخ 29 اردیبهشت سال 87 تصویب و آیین نامه اجرایی آن به تاریخ 16 فروردین 87 تهیه و تدوین شد. صرف نظر از انتقادات و ایرادات مختلفی که بر قانون و آیین نامه اجرایی شوراهای حل اختلاف وارد دانسته اند، نهاد شوراهای حل اختلاف کنونی در عمل دارای ایرادات قابل تامل فراوانی است از جمله:
قطع نظر از نحوه برخورد و ادبیات قابل نقد باید اتلاف وقت و معطلی فراوان ایشان را به علت عدم وجود زیربناها و امکانات سخت افزاری مناسب به نسبت تعداد کثیر مراجعان و نیز مواجه شدن با احکام و دستورات عجیب و گاهی غیرحقوقی شوراها به علت همان خستگی و فشردگی کار و در نتیجه پایین آمدن دقت قضات مشاور را، از جمله مهم ترین دلایل عدم رضایت قلبی مردم از کارکرد شوراها دانست. مجانی بودن و حضور رایگان اعضا در شوراها خود به تنهایی می تواند منشا مشکلات عدیده ای باشد؛عدم سازگاری روند رسیدگی ها و نتایج آنها با آنچه مراجعان در ابتدا انتظار داشته و پیش بینی کرده اند از شایع ترین مشکلات شوراهاست به نحوی که اغلب مراجعه کنندگان در ابتدا و با فرض حل و فصل اختلافات شان به نحو مسالمت آمیز و با صلح و سازش و خارج از تشریفات نفس گیر قانونی پا به شوراها می گذارند اما در عمل خود را در مقابل حکم قضایی صادرشده شوراها می بینند. این موضوع و عدم سازگاری احکام صادره شوراها با صلح و سازش در واقع نوعی نقض غرض وجودی شوراهای حل اختلاف و فراموش کردن هدف اصلی آنهاست. علاوه بر ایرادهای بیان شده و نواقص عملی موجود در شوراهای حل اختلاف، که در اینجا تنها کوشیده شد به مواردی به عنوان نمونه اشاره شود، به نظر می رسد منشا اصلی اکثر این ایرادها نشات گرفته از یک چالش بزرگ هویتی است که شوراهای حل اختلاف کنونی را درگیر خود کرده است. از یک سو هدف از تاسیس شوراهای حل اختلاف را کاهش مراجعات مردمی به دادگستری (به عنوان مرجع قضایی حل و فصل اختلافات) و مشارکت بیشتر مردم در حل و فصل اختلافات غیرقضایی یا اختلافاتی که از پیچیدگی کمتری برخوردارند، به وسیله روش های غیرقضایی و در نهایت ترویج فرهنگ صلح و آشتی در جامعه معرفی کرده اند، و از سوی دیگر و در عمل تنها اتفاقی که در این نهاد به طور گسترده نمی افتد، حل و فصل اختلافات با روش غیرقضایی و ترویج صلح و سازش و فرهنگ آشتی است. در عوض و به جای آن رسیدگی و برخوردهای خشک و خشن قضایی رجحان و برتری یافته و روز به روز این تفکر غالب تر می شود. این گونه است که نهاد صلح و سازشی شوراهای حل اختلاف نه با نقص در قانون بلکه بیشتر با ابهام در آن و با نقص در اجرای قانون و هدف قانونگذار بر سر یک دوراهی عملی و تعارض بزرگ هویتی قرار گرفته اند. به نظر می رسد برای حل معضلات عملی و عدیده موجود در شوراهای حل اختلاف کنونی باید ابتدا چالش هویتی آن را حل کرد و به این سوال پاسخ داد که آیا شوراهای حل اختلاف کنونی از نظر ماهیتی یک نهاد قضایی صرف اما با صلاحیت های محدودتر هستند؟ یا اینکه شوراها یک نهاد غیرقضایی و مردمی برای حل اختلاف مردم از طریق سازش و البته با ضمانت اجرای قانونی مناسب هستند؟ اگر شوراها را یک نهاد صرف قضایی بدانیم، صرف نظر از درستی یا نادرستی این عقیده، دست کم الزاماتی که باید رعایت شود الزامات و موازین شرعی، قانون اساسی و اصول دادرسی عادلانه در انتخاب اعضا، قضات، تشکیلات و صلاحیت شوراهاست. و اگر شوراهای حل اختلاف را آنچنان که با فلسفه وجودی و سابقه تاریخی شان همسو است، یک نهاد غیرقضایی (یا دست کم شبه قضایی) و مردمی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بدون تحکم ها و اجبارهای بیهوده قضایی بدانیم، با این پرسش روبه رو خواهیم شد که آیا واقعا و در عمل شوراهای حل اختلاف در این راه گام نهاده و طی طریق می کنند؟ روزنامه شرق ، شماره 1569 به تاریخ 14/4/91، صفحه 13 (جامعه) |
URL : https://www.vekalatonline.ir/articles/7298/دردهای-ناگفته-شوراهای-حل-اختلاف/ |